آلو پوجی

الو پوجی یعنی هلو!

آلو پوجی

الو پوجی یعنی هلو!

آب را چرخ ندهید

بر سر چشمه ی آب سایه ای شوم پدیدار شده است.
و به دلگرمی آن والی  با انصافش آب را می بندد.
آب را می بندد و مردم را یارای سخن گفتن نیست.
همه از جور و ستم می نالند.
آب را چرخ ندهید.
 که در این تابستان
 نخل ها عطشانند
خرک ها نگرانند
رطب ها ناکامند
بگذارید که دگر باره شود شیرین کام
خمل تازه نشسته بر گرد

سلام

چندیست که وادی اینترنت و وبلاگ شهر رویدر از شربت قلم و ادب و شعر تهی گشته و کسی را یارای شعر سرودن و جرات طنازیدن نیست.
و این فقدان  بنده را بر آن داشت تا راه به انتها نرفته ی وبلاگ های ادبی معطله و مخککه*(خاک خورده) را امتداد داده و در این راه از مرکب طنز و هزل سواری جوید بلکه با چکه های فونت های مجازی لبخندی حقیقی بر لبها نقش بندد و آلام دنیوی را چندی به نسیان سپارد.
سعی و همت بر این است تا در این راه جرعه صحبت را به حرمت بنوشیم و شرط ادب را در محضر خرد نگه داریم و باشد که بزرگان را به تازیانه تحقیر نرانیم و دامن همدگر را به لکه اهانت نیالاییم.
از این رو از بردن نام کسان حتی الامکان پرهیز نموده و همت در آن داریم تا از هزل به هجو در نیوفتیم.